loading...
اصول دین
مهری حبیب زاده بازدید : 317 دوشنبه 16 اردیبهشت 1398 نظرات (0)

حسیدیسم یا یهودیت حسیدی، در عِبری به معنای «زهد» است، به جنبش یهودی مذهبی در قرن‌های ۱۲ و ۱۳ میلادی در آلمان گفته می‌شود، که ریاضت را با تصوف یا «کابالا» ترکیب می‌کند. این مکتب در میان مردم عادی که علاقه‌مند بودند که از قوانین مذهبی ظاهری به سمت زندگی روحانی حرکت کنند طرفدار پیدا کرد. (اسرائیل بن الیزر) که معمولاً با نام (بعل شم طوف) شناخته می‌شود، یهودیت حسیدی را در قرن ۱۸ ایجاد کرد. در لهستان که بعضی طوایف یهودیان در آن ساکن بودند، سه گروه مختلف یهودی شکل گرفت:

اولین گروه کسانی بودند که مخالف مطالعه کابالا بودند

گروه دوم موافق مطالعه کابالا بودند

گروه سوم کسانی بودند که سکولار شده و مذهبی نبودند.

بعد از جنبش «شبتای زوی» در قرن ۱۷ میلادی اختلاف بین این گروهها شدت گرفت. یهودیان جنوب لهستان موافق تصوف و کابالا بودند در حالی که یهودیان لیتوانی و استونی ضد کابالا بودند. از جنبشهای ضد یهودی قرن ۱۶ و ۱۷ بسیاری از یهودیان بسیار درمانده بودند. بعد از حمله ترکان عثمانی به لهستان، مدتی این منطقه بدون سکنه باقی ماند. بعد از اتمام حمله عثمانی تلاش زیادی برای بازسازی لهستان آغاز گردید. در این زمان از حضور یهودیان نیز در این بازسازیهای استقبال گردید. وضعیت یهودیان در این زمان برای ایجاد جنبش «تصوفی جدید» بسیار مناسب بود. در بین یهودیان نیز گرایش زیادی به ایده‌های کابالایی وجود داشت. دید سنتی و پیروی سنتی از قوانین تورات و تلمود برای اکثریت یهودیان جذابیت زیادی دیگر نداشت. در این زمان دیدگاههای «صوفی گرایانه» جدیدی خارج از چهارچوب سنتی خاخامها شکل گرفت‌این افراد نیستاریم یا بعل شم (استاد نام خداوند، که در کابالای عملی برای ایجاد معجزه استفاده می‌شد) نام داشتند که جنبش زیادی در اکثریت یهودیان ایجاد می‌کردند. تصویر این افراد درستکار که در بین مردم زندگی می‌کردند با تصویر کابالایی لامد (۳۶ فرد درستکار مخفی، که دنیا را حفظ می‌کنند) تطابق زیادی داشت. با این پیش زمینه جنبش حسیدی ایجاد شد که اولین بار توسط اسرائیل بن الیزر به عنوان اولین «بعل شم طوف» صورت گرفت. بعل شم‌ها با مجازات مخالف بوده و اعتقاد داشتند که این گونه مجازاتها با مخالف مذهبشان، با عشق و محبت درونی فاصله دارد که اصطلاحا به آن (صلح کل) گفته میشود، از این رو در جنبش حسیدی مجازات کنار گذاشته شد و ایده «دویکوس»به معنی تعلق به خدا، در تمامی اعمال جایگزین آن گردید. بعل شم‌ها همچنین با روشهای قبلی تصوف نظیر روزه گرفتن و عبادتهای دیگر مخالف بودند.

 شریعت زدایی 

بنیانگذار حسیدیم، اسرائیل بن الیزر بودکه با نام بعل شم طوف (استاد نام نیکو یا قطب یا مرشد) شناخته می‌شود. شهرت او آنقدر زیاد بود که نه تنها یهودیان بلکه اَشراف لهستانی نیز از او آگاه بودند. داستانهای زیادی در مورد قدرتهای خوارق العاده او وجود دارد.

شاگردان اسرائیل بن الیزر، به تبلیغ دیدگاههای او در اروپا پرداختند. بعد از مرگ اسرائیل بن الیزر این شاگردان تلاشهای خود را ادامه دادند به طوری که در سال ۱۸۳۰ میلادی، اکثریت یهودیان اوکراین، گالیسیا و لهستان حسیدی بودند. یهودیت حسیدی از ابتدا دارای مخالفان زیادی بود. این مخالفان دلایل زیر را برای مخالفت خود با جنبش حسیدی ارائه می‌کردند:

۱- یهودیت حسیدی تفسیر جدیدی از قوانین یهودی ارائه می‌داد.( بدعت)

۲-اهمیت بیش از حد به بدعتهای حسیدی و نحوه لباس پوشیدن.( ظاهر متفاوت)

مهمترین مخالف جنبش حسیدی، «ویلنا گائون» بود. داستانهای زیادی در مورد مخالفتهای بیشمار او با این جنبش وجود دارد.  یکی از مهمترین اختلافهای ویلناگائون با حسیدیان در مورد ایده زیمزم یا «حلول مجدد» بود. در یهودیت سنتی ایده‌ای به نام حلول مجدد وجود نداشت، حال آنکه در کابالا این اعتقاد وجود دارد که روح افراد در چرخه‌های مختلفی دوباره به زندگی باز می‌گردد و در شخص جدیدی حلول می‌کند. ویلنا گائون این ایده را به شدت رد کرده و آن را کفر آمیز می‌دانست.

جنبش حسیدی لازمه ی “اتحاد” با خدا و تقرب به او را شادمانه زیستن می دانست و برای ایجاد این شادمانی هر نوع روشی را جایز می شمرد!اپستاین نویسنده ی کتاب «یهودیت در سیر تاریخی» در خصوص جنبش حسیدی در کتاب خود چنین می آورد:

حسیدیسم، برای ایجاد “شادی عرفانی” که از آن سخن می گفت به استفاده از ابزارهایی تصنعی “وجد آور” و “خلسه زا”، [نظیر حشیش، تریاق و انواع مخدرات و محرکات که اکثر فرقه های صوفی مصرف آن را جایز می دانند و خود نیز مصرف می کنند] مثل حرکات شدید ، موزون و نیرومندانه ی بدنی [مثل رقص سماع و انواع رقص هایی که صوفی ها دارند] و خواندن سرود همراه با فریاد.

{ صدیق }:

صدیق، محور و کانون جماعت حسیدی [همان قطب در صوفیه] است و بارزترین وجه تمایز عرفان حسیدی از دیگر گرایش های عرفانی در فرهنگ یهود است.
در عرفان حسیدی، «صدیق» انسان کامل و واسطه ی بین خداوند و حسید یا مرید می باشد! به این معنا که برای گناهان مریدان خود شفاعت می کند و دعاها و عبادات آنها را به بارگاه خداوند انتقال می دهد و از طریق دیگر فیض و رحمت الهی نیز از طریق او به مریدان می رسد
[دقیقا مقام هایی که مخصوص اهل بیت عصمت و طهارت سلام الله علیهم اجمعین است که صوفیه لعنت الله علیهم اجمعین برای اقطاب خود قائل اند]

حسیدیست ها معتقدند که خداوند به همه ی ملت یهود نیازمند است [العیاذ بالله] به ویژه رهبران صدیق، (خاخام های حسیدیست). چون هیچ پادشاهی بدون ملت نیست، پادشاه یهودیان هم نیازمند آنان است. با در نظر گرفتن نیاز او به آنان از اهمیت اوامر و نواهی او کاسته می شود. آنها همچون خلیسیتی های مسیحی،ذبه رقصیدن و آواز خواندن برای حلول در روح پروردگار [یا حلول روح خداوند در آنها] می پردازند.

(نیاز به یادآوری نیست که رقاص ها و مطرب های کم ارزش که تبدیل به هنرمندان ارزشی امروز شدند، در جماعت صوفیه به وفور یافت می شوند. از اساتید موسیقی سنتی ایران گرفته تا خواننده های امروزی که به سبک ماسونها، اشعار مولوی را به سبک راک و الکتریک و تلفیقی به حالات خانقاهی می خوانند)

هر گروه از حسیدیست ها ترانه ها و روش های ویژه ی خود را در نماز خواندن به کار می برند [یهویان هم سه نوبت نماز دارند] همچنین عقاید ها و حکایت های ویژه ی خود و شبکه ای از ارتباطات اجتماعی و اقتصادی دارند. (مانند نفوذ عجیب فرقه ی ذهبیه در شیراز و بازسازی خانقاه کثیفشان در کنار حرم مطهر شاهچراغ…)

در میان آنان درویش هایی ظهور کردند که معتقد بودند می توانند بر اسرار نهانی و باطنی اطلاع یابند.
[نیاز به شباهت یابی نیست، چون دقیقا هر دو عرفان ملعون یکی هستند. با این تفاوت که حسیدیسم در یهود و صوفیه در اسلام است و یا صوفیه همان حسیدیسم است که با رنگ و لعاب اسلامی تلبیس شده است]

یهودیان حسیدی هم، مثل اقطاب صوفیه، بسیاری از احکام شرع را تحریف یا ترک کردند، آنان معبدهایی خاص خود دارند با اعمالی مخصوص، مثل خانقاههای صوفیه. آنان معتقدند خدا در همه چیز وجود دارد، در حیوان، گیاه، اشیاء، و…، دقیقا همان وحدت وجودی که صوفیان قرنها در دفاعش سینه سپر کردند، و برخی از معاصرین هم همان حرفها را زده اند که: توحید عوام لااله الاالله است و توحید خواص لا وجود الا الله❗️

حسیدی ها هم معتقدند روش رسیدن به خداوند، تفکر و عقلانیت نیست، بلکه با سرخوشی و‌ رقص و پایکوبی و ….روح صفا میگیرد.«صوفیه نیز سماع را تا مرز استحباب بالا میبرند». آنان نیز معتقدند شر، پلی برای رسیدن به خیر است. « برخی معاصرین هم معتقدند دشمنان اهل بیت، پلی برای رسیدن به معرفت آنان است و سعی در تطهیر آن ملاعین دارند». حسیدی ها نیز احکام تورات را انکارنمیکنند، اما برای آن ارزشی قائل نیستند. «شمس تبریزی نیز می گوید: مرا رساله خود لازم است، رساله محمد مرا تاریک میکند»

اما در ابتدا به «صدیق» در مکتب حسیدیسم اشاره نمودیم. صدیقها خود را مقدس میشمرند، ادعای شفای مریضها را دارند و احیای مردگان، که اقطاب صوفیه نیز همین ادعاها را تکرار کردند. صدیقها ته مانده غذای خود را برای تبرک مریدان میگذارند، و پس از اتمام غذا، مریدان به رقص و شادی پرداخته، و صدیق نیز با آنان شریک میشود. دقیقا کاری که اقطاب و مریدان در تصوف میکنند. مریدان وقتی به خانه صدیق میروند، تا موعظه و‌ نصیحت بشنوند، مبلغی را به او میدهند تا امورات زندگی خود را بگذراند. «در تصوف این قضیه تکرار شده، و در فرقه گنابادی به «عشریه» معروف است، که مرید یک دهم در آمدش را به قطب میدهد.» و وقتی صدیق میمیرد، اورا با آداب خاصی و در آرامگاهی مجلل دفن میکنند. همانطور که اقطاب صوفیه درایران، بنام امامزاده و اصحاب ائمه زیارت میشوند.

اما تأثیرات حسیدیسم فقط بر تصوف نبود. این مکتب ضال، بر بسیاری از شخصیتهای برجسته علمی جهان نیز تأثیر گذاشت. «زیگموند فروید»، پدر علم روانکاوی، که در دانشگاههای ایران نیز بسیار مورد تمجید قرار میگیرد، از طرفداران حسیدیسم است. یا سکولاریسم در نظریه مهم نبودن معارف و احکام دین و تحصیل آن، از حسیدیسم مورد تأثیر واقع شده است.

 

منبع: دایرهالمعارف مصور تاریخ یهودیت و صهیونیسم

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 8
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 9
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 11
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 12
  • بازدید ماه : 99
  • بازدید سال : 706
  • بازدید کلی : 2,889